محبوبه عظیمزاده | شهرآرانیوز؛ در زمان ما، با یونیفرمسازی برای کتابها. اگر بخواهیم همین روز را بهانه کنیم تا بدانیم ــبهصورت کلیــ وضعیت طراحی جلد و یونیفرم کتابها از چه قرار است و اینکه در تعامل طراحان با ناشران چه چالشهایی وجود دارد چه باید گفت؟ ما چنین سؤالاتی را از چهار تن از طراحان و گرافیستهای شاخص مشهدی پرسیدهایم: حسین اسکندری، محراب اسدخانی، مرجان جلالی، و رضا باباجانی پاسخگوی این پرسشها بودهاند. جوابهای آنها را به همین ترتیب آوردهایم.
تا همین چند دهه گذشته و قبل از انقلاب، ما بهصورت جدی چیزی تحت عنوان «یونیفرم» برای کتاب نداشتیم. ناشران محدودی بودند که طراحی یونیفرم را رعایت میکردند، اما الزامات آن را، یعنی اینکه بخواهند به یک هویت بصری یکسان برسند، رعایت نکردند و نتوانستند پیادهسازی کنند.
اما، در شرایط کنونی، بهویژه در دهه۹۰ و بعد از آن، ما شاهد این هستیم که جلد کتاب وارد چرخه یونیفرم شده و به یک هویت مشخصی رسیده که مخاطب هدفی که اهل کتاب است، با دیدن یک مجموعه یونیفرم در کنار همدیگر، میتواند از آن قابلیت درک آشنایی که در ذهن است استفاده کند و سریعا ارجاع بدهد که این مجموعه مال کدام نشر است. درحقیقت، موقعیت یونیفرم بهقدری در دهه ۹۰ برجسته شده است که امروزه میتوانیم بگوییم که جزو روحیات ثابت نشر است، چون ناشرها هم، بهنسبت گذشته، رشد کردهاند و اینک رنگ و شخصیت خاصی از خود بین مخاطبانشان تعریف کردهاند.
بهعنوان مثال، بین نشر «هرمس» و «خوارزمی» تفاوتهای بارزی میبینیم. این یعنی سواد بصری و ذائقه بصری ناشر بیشتر شده، و خود صورت محتوای کتاب در بین عموم جامعه اهمیت پیدا کرده است. الان، ما ناشرانی داریم که منحصرا در حوزه شعر کار میکنند یا سفرنامه یا هایکو. این باعث میشود هر نشری با یونیفرمی که طراحی کرده است بیشتر مبیّن فضای کاری خود در بستر جامعه و مخاطبان جدی خود باشد.
درباره تعامل و چالشها با ناشران، مهم است که بدانیم مقصود کدام ناشران هستند. ببینید، ما، در مشهد، اصلا با همه ناشران روبهرو نیستیم. بخش زیادی از آنها متعلق به گروههای مذهبی، اجتماعی و ارگانهای خاصی مثل آستانقدس، اوقاف یا ارشاد هستند که مشکلی و چالشی در حوزه طراحی جلد (دیزاین) ندارند؛ درواقع، بهلحاظ مالی حاشیه اطمینان دارند و موردحمایت هستند. الان، خیلی کتابها دارد در مشهد چاپ میشود، مثلا در حیطه فرهنگ شهری، بهوسیله شهرداری. کسی که پشت این ماجراست مسئله مالی ندارد و چالشی برای نقدینگی هم پیش رویَش نیست. در عمل، ما، در مشهد، بهشکل خیلی محدود ناشرانی داریم که مشکلات و چالشهایشان در حیطه طراحی جلد برای طراح هم مسئلهساز شده است.
ناشران خصوصی دغدغهمند اینقدر در مشهد محدود هستند که در حوزه طراحی جلد، گرافیکدیزاین و طراحی یونیفرم رقابتی بینشان وجود ندارد. در تهران، اما وجود دارد: شما بهتعداد قابلتوجه ناشر خصوصی پیدا میکنید که با همکاری طراحان گرافیک با عنوان مشخص «مدیر هنری» فعالیت دارند. رقابت هم در حوزه یونیفرم سختتر است. پس، در وهله اول، باید بدانیم که در مشهد این ناشرانی که دارند در حوزه طراحی جلد و یونیفرمسازی تلاش میکنند بسیار محدود هستند.
اما، بهعنوان یک طراح گرافیک، باید بگویم که این مسئله دوطرفه است و نمیشود قضاوت کرد: یا ناشر بینهایت دغدغه فرهنگی دارد و طراح ندارد، یا برعکس؛ و، تا زمانی که این دو اهرم با همدیگر همسو نباشد، کار پیش نمیرود. اصولا، ناشران در مشهد بهسمت طراحانی میروند که با آنها سویه فکری مشترکی ندارند. زمانی که ناشر میخواهد به یک طراح گرافیک تحتعنوان یک «مدیر هنری» نگاه کند، قطعا، قبلش باید بخشی از آثار آن طراح را موردارزیابی قرار داده باشد.
ما نمیتوانیم از یک مدیر هنری که در حوزه طراحی طلا و جواهرات یا در حوزه تجاری دارد کار میکند بخواهیم یک جلد کتاب در حوزه فرهنگی هم طراحی کند. قطعا، آن طراح توانایی طراحی را دارد، اما آن اتمسفر و اثرگذاری پنهان را نمیتواند برای ناشر ایجاد کند. این میان، مشکل هم از طراحی است که سفارش را قبول میکند و هم از ناشری که بدون هیچ دیدگاه مشخصی بهسمت مدیر هنری کشیده میشود.
هیچ توازنی بین طراح و ناشر وجود ندارد. مسئله بعدی واقعا یک چالش است: بستر دانشگاه، عموما، یک طراح یا مدیر هنری تربیت نمیکند که نیازهای سفارشدهنده را بتواند لحاظ کند، و بیشتر افرادی را تربیت میکند که بینهایت درگیر فضای بصری هستند. ازطرفدیگر، ما با ناشرانی طرف هستیم که خصوصی هستند، دغدغه دارند، دنبال ایجاد یک فضای فرهنگی اثرگذار در مشهد هستند، اما از طراحی جلدْ بیشتر توقع فروش دارند. این یک چالش حلنشده است که البته علتهای زیادی دارد.
در مقایسه با دهه ۸۰ و نیمه نخست دهه ۹۰ خورشیدی، شاهد افت تدریجی کیفیت طراحی جلد کتاب و دیگر نشریات مکتوب هستیم. این مسئله دلایل مختلفی دارد: اول اینکه نسل جدید طراحانی که در دهه گذشته پا به عرصه حرفه طراحی گرافیک گذاشتهاند، اغلب از نسل زد هستند، نسلی که از ابتدای تولد شاهد حضور فناوریهایی از قبیل رایانههای شخصی و تلفنهای هوشمند و اینترنت بودهاند و دنیای قبل از وجود این فناوریها بهسختی برایشان تصورشدنی است.
بنابراین، نوع نگاه و میزان آشنایی این نسل با رسانههای مکتوب، نسبتبه نسلهای پیش از آن، متفاوت و اغلب ضعیفتر است. از طرفی، توسعه رسانههای مجازی، خود، باعث شکلگیری یک بازار بزرگ تقاضا برای خدمات طراحی گرافیک شده است که بخش زیادی از استعدادها و نیروهای کارآمد این نسل را بهسمت خود جذب کرده و، درنتیجه، موجب کاهش حضور طراحان زبده در نشریات مکتوب شده است.
درباره ناشران مشهد، یک مسئله کلان و بسیار ناراحتکننده و آزاردهنده وجود دارد: آنها به سطح بسیار نازلی از کیفیت طراحی کتاب کفایت کرده و طراحی کتابهای خود را، اغلب، با هزینههای نازل، به افراد غیرمتخصص و بیدانش میسپرند. ازطرفدیگر، ناشران معتبر و بزرگی همچون «بهنشر» (انتشارات آستان قدس رضوی)، بعد از یک برهه کوتاه همکاری با طراحان برجسته مشهد، فرصت همکاری با طراحان مستقر در مشهد را از خود و متقابلا از طراحان مشهد گرفتهاند.
در مراجعه به کتابفروشیها، بهصورت کلی، من احساس میکنم با دو دسته کتاب روبهرو میشویم: دسته اول، کتابهایی که طرح جلد و یونیفرمهای خیلی خوبی دارند، و دسته دوم، کتابهایی که خیلی معمولی یا ضعیف هستند. انگار هیچ استانداردی وجود ندارد که بگوییم ناشران از آن تبعیت میکنند، استانداردهایی که از نظر من توجهی به آنها نمیشود. یعنی، اگر انتشاراتیها برای گرافیک کتاب هزینه بدهند، بالأخره، کارشان از یک استانداردی برخوردار میشود.
اما، بعضی وقتها، با برخی کتابها مواجه میشویم که انگار اصلا بهوسیله یک طراح گرافیک طراحی نشدهاند؛ ازاینبابت انگار استانداردی وجود ندارد. بسته به اینکه کدام ناشر دارد با کدام طراح کار میکند، کارها، معمولا، قویتر و ضعیفتر میشود. بهنظرم، این دوگانهای است که الان در کتابفروشیها وجود دارد. برخی از انتشاراتیها خیلی خوب و قوی کار میکنند، هزینه میکنند و با طراحهای خوب و حرفهای کار میکنند و نتیجه خوبی هم میگیرند و برخی نه.
درباره ناشران مشهدی، باید بگویم من خیلی تعاملی با آنها نداشتهام، اما، ازآنجاییکه هرچقدر ناشران درآمد و فروش بهتری داشته باشند، میتوانند ازطرفدیگر برای گرافیک صفحه بیشتر هزینه کنند، نمیتوان تأثیر این قضیه را [در کیفیت کار ایشان]نادیده گرفت. من احساس میکنم الان مشکلاتی که خود ناشران دارند باعث میشود خیلی به این موضوع نپردازند، یعنی ترجیح بدهند با قیمت کمتر کتاب را جمع کنند، مخصوصا در شهرستانهایی مثل مشهد؛ بهخاطر همین، ممکن است اصلا کار را به طراح گرافیک تحویل ندهند.
البته در پاسخ به اینکه ناشران چرا کار را به طراح گرافیک سفارش نمیدهند، کلی دلیل میشود آورد که احتمالا اولینش مسائل مالی است؛ یعنی هزینهای که میکنند به آنها برنمیگردد، مگر اینکه دولتی باشند. درباب کتابهای کودک، اما باید بگویم، چون چارهای نیست و کار معمولا بیشتر به طراحان گرافیک و تصویرگران سپرده میشود، معمولا خروجی بهتری دارد. بسیاری از کتابهای دیگر را اما، بهسادگی، با نرمافزارهای ساده حروفچینی میکنند، و برایشان اصلا سراغ طراح گرافیک نمیروند. بههمیندلیل، گرافیک کتاب در حوزه کودک و نوجوان، معمولا، بهطور کلی قویتر دیده میشود.
در این سالها، همهچیز خیلی تغییر کرده است؛ بااینحال، مسئله کلی برای هر نشر مسئله اقتصادی است. خیلی طبیعی است که در حوزه نشر چالش اول فروش کتاب باشد، نه مسائل مربوط به زیباییشناسی و طراحی. طراحی جلد و یونیفرم برای کتاب فقط یک بخش از فرایند تولید کتاب است، نه همه آن. من احساس میکنم، در همه این سالها، کتاب به یک صنعت فرهنگی یا یک محصول فرهنگی تبدیل شده است و کتابفروشیهای خیلی بزرگ هم، خودشان، به یک ناشر تبدیل شدهاند و ترجیح میدهند کتابهای خودشان را با یک تیراژ بالا بفروشند.
البته، در هر صورت، بهنظر من، اگر قرار است این صنعت فرهنگی به یک محصول لوکس تبدیل شود، بهتر است آن محصول لوکس، کتاب باشد تا هر کالای دیگری. ناشر اولویتهای خودش را دارد که مهمترینش فروش است. کمااینکه در این سالها، طراحی جلد هم بیشتر از اینکه بخواهد یک فعالیت زیباشناسانه باشد، یک فرایند مطلوب و پذیرفته است.
تنوع کتابی که دارید میبینید، فارغ از اینکه استاندارد هست یا نیست، بهخاطر سلیقه ناشر است. در یک طراحی جلد استاندارد، عوامل زیادی مثل ژانر کتاب، قطع آن، گروه سنی، چیدمان متن و بسیاری از فاکتورهای دیگر تعیینکننده است. درمجموع، اما باید بگویم که بهنظر من در سالهای اخیر وضعیت بهتری نسبتبه سالهای قبل وجود دارد و ناشران خیلی آگاهتر شدهاند.